gl/l (1079)

شیخ محمد خیابانی

شهید شیخ محمد خیابانی در سال 1297 هجری قمری در خامنه متولد یافت ودر همانجا رهسپار مکتب شد وبه کسب علوم دینی پرداخت .

مرحوم خیابانی پس از بهره گیری از سرچشمه علوم ومعارف دینی دست به مبارزه زد.

در زمان شیخ محمد خیابانی اوضاع جهان اسلام وهمچنین ایران به عنوان پاره ای از پیکر جامعه اسلامی بسیار آشفته وتاسف انگیز بود. در ایران وجود حکام مستبد وبی کفایت از یکسو و دخالتهای بیگانگان از سوی دیگر اوضاع غیر قابل تحملی برای کسانی چون شیخ محمد خیابانی بوجود آورده بود وملتی را که پس ازانقلاب مشروطیت انتظاری جز استقلال آزادی واستقرار حکومتهای عدالت پرور ومردمی نداشتند چنان به مصائب ومشکلات گرفتار کرد که هرگز فکر آن را نمی کردند.

استعمارگران انگلیس روسیه تزاری وآلمان بر سر ایران ودر جهت اجرای برنامه های استعماری خود به نزاع برخاسته بودند ودر امور ایران مداخله شدیدی می نمودند. بطوری که حکومت در ایران واژه بی معنایی به خود گرفته بود. استعمار انگلستان در جنوب وسیستان وبلوچستان نیرو پیاده کرده ودر آن خطه تاخت وتاز می نمود روسیه تزاری فشار خود را بر حکومت باصطلاح مرکزی در جهت عقد قراردادهای ننگین واخذ امتیازات شدید بخشیده وشمال کشور را در اختیار داشت آلمان فعالانه در عرصه سیاست ایران تاخت وتاز می کرد وبا اخذ امتیاز تاسیس بانک مدرسه واجاره بندری در خلیج فارس با روس وانگلیس به رقابت برخاسته بود. ارتش عثمانی در سرحدات مزاحمتهای فراوانی را برای مردم بوجود می آورد. خلاصه این مملکت با حکومت بی کفایت تشریفاتی که داشت در ایران چیزی جز خرابی فقر استبداد قحطی بیماری جهل و… باقی نگذاشته بود و جامعه آن روز ایران مردان مجاهدی را می طلبید که با تمام قوا علیه عوامل بیرونی ودرونی بدبختیها کمربسته وکشور از آن وضع فلاکت بار نجات دهند. در چنین اوضاع واحوالی بود که شیخ محمد خیابانی قیام کرد.

بطور کلی شیخ محمد خیابانی مبارزه همه جانبه خود را بر دو محور انجام داد.

محور اول مبارزه با جهل وناآگاهی مردم که از موانع درونی سعادت جامعه می باشد و تا این مانع از میان برداشته نشود قیام ملتها برای رسیدن به سعادت واقعی غیر ممکن خواهد بود. وی این بعد از مبارزه خود را اغلب با سخنرانیها ونطقهای آتشین به انجام می رساند وعلاوه بر این « روزنامه تجدد » نیز که زیر نظر خود اواداره می شد مطالب آگاهی بخش زیادی را در سطح جامعه پخش می نمود که مجموعه این تلاش شیخ محمد خیابانی سبب ارتقا بینش وآگاهی در میان مردم می شد. او در حقیقت نهضتی را پایدار می دانست که پایه های فرهنگی داشته ونهضت کنندگان با آگاهی وبینش دست به قیام وانقلاب زده باشند. چرا که اگر جز این می بود دوام امیدوارکننده ای نمی توانست داشته باشد.

محور دوم مبارزه شیخ محمد خیابانی ستیز علیه بیگانگان وبیگانه پرستان بود واینان را در مجموع عامل بیرونی علیه سعادت اسلام وجامعه مسلمین می شمرد وبه دنبال این روحیه ستیز علیه بیگانه بود که با اولتیماتوم روسیه به ایران در مجلس دوم سخت مخالفت کرد ودر مجلس خطابه آگاه کننده ای در مفاسد پذیرفتن اولتیماتوم ایراد نمود.

شیخ محمد خیابانی همچنین باقرارداد استعماری وثوق الدوله با دولت انگلستان (قرارداد 1919 ) نیز به مبارزه پرداخت و مردم را از مفاسد بزرگ این قرارداد ننگین آگاه ساخت .

بدنبال بی کفایتی ها و وابستگی های دولت وقت ایران به دولتهای خارجی از جمله قبول قرارداد ننگین 1919 (1298 هجری شمسی ) شهید خیابانی علیه دولت وقت دست به قیام زد ودر 17 فروردین سال 1299 هجری شمسی در مدت کوتاهی تمام ادارات ونهادهای دولتی تبریز را به تصرف خود در آورد وبا گستراندن این قیام به دیگر شهرهای آذربایجان آن منطقه را از چنگ دولت سرسپرده وثوق الدوله خارج ساخت .در اثنای قیام بود که کابینه وثوق الدوله سقوط کرد ومشیرالدوله روی کار آمد و او هم درصدد خاموش کردن قیام خیابانی برآمد وحاجی مخبرالسلطنه (هدایت ) را به آذربایجان فرستاده هدایت که خودش را مخالف وثوق الدوله وطرفدار آذری معرفی می کرد به تبریز رفت وخیابانی نیز هرگز حدس نمی زد که او متوسل به اسلحه بشود به همین جهت درصدد مقابله وتهیه قوای مسلح کارساز بر نیامد. مخبرالسلطنه پس از چند روز مذاکره به قزاقخانه رفت وبه فرمانده قزاقهای تبریز فرمان عملیات مسلحانه وقلع وقمع انقلابیون تبریز را داد وفردای آن روز هنگام طلوع آفتاب قزاقها مراکز انقلابیون را مورد هجوم قرار داده وتصرف کردند.

قزاقها در این جریان به خانه ای که خیابانی در آن بود حمله ور شده واو را به رگبار بسته وبه شهادت رساندند. ا و شهید شد ولی راه او ادامه یافت ونام ویاد او زنده ماند.

شیخ محمد خیابانی (۱۲۹۷هجری قمری – ۲۹ ذیحجه ۱۳۳۸ هجری قمری) از فعالان سیاسی در دوره انقلاب مشروطه ایران بود. او در مجلس دوم به وکالت رسید و بعد از دورهٔ دوم به تبریز رفت و علیه اعمال نفوذ روس‌ها قیام نمود، که سرانجام این قیام به شکست و کشته‌شدن وی منتهی شد.

در آخرین نطق خیابانی چنین آمده است:

«تبریز می‌خواهد حاکمیت بدست ملت باشد. تمام ایران. فعلاً با زبان حال خود این تقاضا را می‌نماید. هرگاه تهران از قبول این نظریه سرپیچی کند، ما با اصول رادیکالیسم ایران را تجدید بنا خواهیم نمود، ما می‌گوئیم حاکمیت دموکراسی باید در سراسر ایران جاری باشد. اهالی ایالات و ولایات باید رأی خود را آزادانه اظهار دارند برای مدافعه این حق، آخرین مرحله مردن است و مردن در این راه را ما بر زندگی بی‌شرمانه ترجیح می‌دهیم.

شیخ محمد خیابانی در ستیز با استبداد و استعمار

21 شهریور 1299 مجاهد شهید شیخ محمد خیابانی شربت شهادت نوشید .

در این روز روحانی مجاهد شهید شیخ محمد خیابانی در راه اعتلای میهن ونجات و رهایی مردم از استبداد داخلی واستعمار خارجی به دست عوامل مزدور و وابسته به بیگانه به شهادت رسید.

زندگی شیخ محمد خیابانی پس از پیروزی مشروطه در سال 1285 وارد مرحله تازه ای گردید و در جریان محاصره تبریز، در دفاع از شهر نقش مهمی ایفا کرد. در زمان خیابانی اوضاع جهان اسلام و بویژه ایران، بخاطر دخالت های بیگانگان از جمله روسیه، انگلیس و آلمان بسیار آشفته و تأسف انگیز بود.

پس از خلع محمد علیشاه از سلطنت، خیابانی در سی سالگی به عنوان نماینده مردم تبریز راهی مجلس شورای ملی گردید. او با اولتیماتوم روسیه در مجلس دوم مخالفت کرد و همچنین با قرارداد استعماری وثوق الدله با دولت انگلستان (قرارداد 1919) نیز به مبارزه برخاست. خیـابــانی، از آنجا که حکومت مرکزی را ضعیف و وابسته می دید، ایجاد یک تحول اساسی در سیستم حکومت ایران و احیای آزادی را گام نخست برای خانه تکانی ایران و بیرون راندن اشغالگران خارجی می دانست. ولی برداشتن گام اول را از طریق مذاکره سیاسی امکان پذیر نمی شمرد و تنها راه را در قیام و مقاومت دلیرانه در برابر استبداد و دخالت خارجی می دانست. از این رو، بعد از قبول قرارداد 1919 از سوی دولت ایران، در تبریز دست به قیام زد.

وی در جریان این قیام که از ١٧ فروردین ١۲۹۹ شمسی، آغاز شد، نهادهای دولتی تبریز را به تصرف خود درآورد و شهر را از دست دولتیان خارج ساخت. قیام پیروزمندانه مردم تبریز به رهبری شیخ محمد خیابانی، بیش از پنج ماه ادامه داشت، اما به دلیل خیانت کسانی که قول همکاری داده بودند، کم بودن نیروها و حضور قزاقخانه در کنار شهر تبریز و همکاری آن ها با حکومت مرکزی، این قیام به شکست منجر شد. سرانجام با ورود نیروهای دولتی، قزاقان به فرمان مخبرالسطنه فرستاده ویژه مشیرالدوله، صدر اعظم وقت، شیخ محمد خیابانی را در 21 شهریورر 1299 برابر با 29 ذی الحجه 1338 ق در چهل سالگی به شهادت رساندند و او را در گورستان سید حمزه تبریز به خاک سپردند. بعدها، آن گورستان به مدرسه تبدیل شد و پس از ویرانی مدرسه، مقبره خیابانی هم از بین رفت.

هدف های خیابانی:

مطابق شرح کسروی، هم از سیر حوادث و هم از ویژگی ها شخصیت خیابانی (و برخی از یارانش) چنین بر می آید که آنان می خواستند اول زمام حزب دموکرات را در آذربایجان با قدرت به دست گیرند، و سپس بر آذربایجان مسلط شوند. به این ترتیب آنان با ایجاد یک گروه زبده و فعال و همدل و همزبان در داخل حزب امور آن را در دست گرفتند. و برای تسلط کامل بر تصمیم و عمل، حاضر به تحمل آرا انتقادی و مخالف، و مشارکت جمعی نبودند، و انتقاد کنندگان را به شیوه گوناگون کنار گذاشتند. ضمنا شرح حال حوادث نشان می دهد که از ماه ها پیش از قیام خیابانی، سلطه او و گروهش بر امور آذربایجان آغاز شده بود و روز به روز افزایش می یافت. چنانکه در زمان ولایت حاج محتشم السلطنه (نوری اسفندیاری)، والی عملا در اختیار آنان بود، و خواست های آنان را انجام داد. عین الدوله هم که وقتی والی شد از زنجان پیش تر نیامد، و تازه پس از قیام (در فروردین 1299) به تبریز رفت، و در آنجا هم دیری نپایید.

تاکید کسروی در سراسر دستنویس بر هدف های شخصی خیابانی است یعنی می گوید که او مردی مقتدر و خود رای بود و می خواست به هر قیمتی، و به هر بهانه ای، امور آذربایجان در دست او باشد.نگارنده این سطور نمی داند که این ارزیابی تا چه پایه درست است. با توجه به شیوه بیان و شرح کسروی (و آگاهی ما نسبت به شخصیات و خلقیات خود او) نمی توان در صداقت او نسبت به این ارزیابی شک کرد. اما این الزاما دلیل بر آن نیست که نفس ارزیابی مزبور درست بوده باشد، خاصه با توجه به این واقعیت که کسروی خود _ تا اندازه ای _ در ماجرا درگیر بوده و در جریان آن دلگیری هایی نیز از خیابانی پیدا کرده بوده است. پس باید هدف های خیابانی (و یارانش) را با توجه به آنچه می گفتند و آنچه کردند بررسی کرد. درشت خویی کردن و تهمت زدن به مخالفان درون حزبی نیز جزیی از این گفتار و رفتار است، اما به تنهایی هدف های شخصی و خصوصی را روشن نمی کند بویژه اینگونه روش ها، در کارهای سیاسی جامعه ایرانی در قرن بیستم، روش های معمول و متداول، بلکه مسلط و غالبی بوده و تا امروز هم ادامه یافته است.

راستش این است که هدف عینی و اجتماعی خیابانی و یارانش (گذشته از هدف های ذهنی و خصوصی) چندان بارز و روشن نبوده و نیست، و در مورد آن جز شایعاتی (اغلب بر مبنای علایق عاطفی) وجود نداشته است. مخالفان او در تهران عقیده داشتند که او می خواست آذربایجان را از ایران جدا کند و یا به روسیه یا به ترکیه پیوند دهد. تغییر نام آذربایجان به ((آزادیستان)) این شایعه را تقویت کرد، و قیام فرقه دموکرات در آذربایجان _ در سال 25 تا 1324 که کار خود را دنباله قیام خیابانی اعلام می کرد و هدفش نیز واقعا جدا کردن آذربایجان از ایران بود، بر قوت این اعتقاد افزود. اما فرضیه مزبور با اطلاعاتی که در دست ماست نمی خواند و شرحی که کسروی نیز از شخصیت و ویژگی های شخصی خیابانی می دهد با این فرضیه مغایر است. اگر انگیزه اصلی خیابانی جز این نبود که اختیاردار آذربایجان شود ممکن نبود بخواهد آذربایجان را جزیی از روسیه و ترکیه کند که می دانست بزودی قدرت شخص او را درهم می شکنند و سلطه مستقیم خود را بر آن ایالت می گسترند. گذشته از این، دیدیم که خیابانی با نیروی اشغالگر ترک برخورد کرده بود، و او را توقیف و تبعید کرده بودند. درباره روسیه بلشویک هم چنانکه خواهیم دید وابط بهتری از این نبود. خود کسروی هم هیچیک از این احتمالات را نمی دهد و می گوید:

"از آنچه در گذشته سروده ایم مرام خیابانی نیک پیداست. زیرا چه در هنگام قیام و چه پیش از آن وی را خواهش و آرزویی بزرگتر از این نبود که که به نام پیشوای حزبی، یا به نام دیگری، جایگاه بس بلندی برای خود داشته باشد و فرمان راند. و در هنگام قیام، چون زمینه بس سازگاری پیش آمد، وی نیز همت خود را بلند گردانیده و می کوشید که رشته اختیار آذربایگان به وی سپرده گردد و دولت ایران برای آن بخش از خاک خود نیمه استقلال یا استقلال داخلی ببخشد."

(( و دولت ایران برای آن بخش از خاک خود نیمه استقلال یا استقلال داخلی ببخشد.)) یعنی دولت به آذربایجان نوعی خودمختاری دهد، و حکومت خیابانی را در ((آن بخش از خاک خوئ)) تایید کنند. لازم به توجه است که در این زمان وضع با دوره قیام فرقه دموکرات به رهبری پیشه وری تفاوت های بزرگی داشت. از جمله پیشه وری و فرقه اش تاکید را بر بدرفتاری مادی و معنوی دولت مرکزی در زمان رضاشاه می گذاشتند یعنی هدف ظاهری آنان کسب خودمختاری برای آذربایجان بود بر مبنای اعتراض به روش های غیر عادلانه دولت مرکزی نسبت به آن ایالت قرار داشت. اما در زمان خیابانی این گونه خشم ها و دلچرکینی ها نسبت به مرکز وجود نداشت و مطح هم نشد. در نتیجه خیابانی صریحا نمی گفت مه خواهان خودمختاری برای آذربایجان و ، خاصه، برای حکومت خود و یارانش در آن سامان است، چون اولا برای آن مجوز سیاسی نداشت، و ثانیا با توجه به وضع کشورهای همسایه ظن تجزیه طلبی را پدید می آورد.

آزادیستان

چنانکه کسروی در دستنویس می گوید، تغییر نام آذربایجان به ((آزادیستان)) نیز _ در عمل _ گامی برای نوعی خودمختاری بود. ((باید توجه داشت که نام های مشابهی برای برخی ایالات و ولایات دیگر ایران _ مشخصا ((کردستان))،((خوزستان)) که نام عربستان را بر آن نهادند. دشتستان و لارستان _ وجود داشت. البته ((آزادیستان)) با آن نام تفاوت بسیاری داشت. اما همینکه عنوان جدید چیزی مانند ((ترکستان)) و ((تورانستان)) نبود نکته اصلی را می رساند. به ویژه اینکه این عنوان معنایی سیاسی هم داشت معنایی که لازم نبود منحصر به آذربایجان باشد.)) کسروی درباره ارتباط عنوان آزادیستان، و هدف اصلی خیابانی می نویسد:

و بدین سان برای مرام اصلی خود نیز عنوان تازه ای پیدا کرده بودند که شگفت بود. و آن چنان بود که روزی یکی از ناطقان (در تاریخ هیجده ساله آذربایجان ص 872 کسروی می نویسد که گوینده حاج اسماعیل آقا امیرخیزی بود.) در نطق خود آذربایگان را ((آزادیستان)) می نامد. خیابانی از آن روز قدغن کرد که پس از آن همگی به جای آذربایگان ((آزادیستان)) بگویند و بنویسندف و در این باره پافشاری بس افزونی داشت. چنانکه همگی لوحه های اداره های دولتی و همگی مارک ها را عوض کردند. و گذشته از این ها خیابانی همان نام را صندوقچه گردانیده، و همگی خواهش ها و آرزوهای خود و همدستانش را در توی آن می گنجانید چنانکه خواهیم آورد. در آن هنگام که در کابینه مشیرالدوله مذاکره با دولت به میان آمده بود خیابانی تلگراف می کرد که دولت تا آزادیستان را به رسمیت نشناسد ما برای مذاکره حاضر نخواهیم گردید، و مقصودش جز آن نبود که ما گفتیم یعنی نوعی خودمختاری. ((در همان ماخذ و صفحه کسروی می نویسد که انگیزه اصلی این نامگذاری این بود که در آن زمان، پس از انقلاب روسیه، مردم قفقاز اعلام استقلال کرده و نام کشور خود را جمهوری آذربایجان گذاشته بودند و ظاهرا هدف غایی شان چنین می بود که با آذربایجان ایران یکی گردند. اما آذربایجانیان که نمی خواستند از ایران جدا شوند از این کار نرنجیدندف و کسانی می گفتند ((بهتر است ما نام استان خود را دیگر گردانیم. همانا پیشنهاد ((آزادیستان)) از این راه می بوده))

از این موضوع ((تجزیه طلبی)) ، ((استقلال خواهی))، و ((خود مختار خواهی)) یکی دیگر از احتمالاتی ( که به حقیقت بسیار نزدیک است) که درباره هدف ها و انگیزه های خیابانی به راه افتاد، و ادامه یافت، این بود که سبب اصلی قیام خیابانی قرارداد 1919 بین انگلیس و دولت وثوق الدوله بسته شد و موجی از خشم و نفرت و مبارزه بر ضد آن را در میان توده ای از گسترده ترین طبقات و اقشار سیاسی ایران برانگیخت. هم در تهران و هم در شهرستان ها مردم و رهبرانشان _ از مردمان عادی گرفته تا کاسبان و تاجران و ملایان و درس خواندگان و شاعران و نویسندگان و تجدد خواهان و آزادیخواهان، و مشروطه خواهان قدیم (اعم از ملی و محافظه کار) _ در برابر آن صف کشیدند. یکی از دلایل غلیان مجدد نهضت جنگل ضدیت با همین قرارداد بود. و جنگلیان در همین دوره از فعالیت های خود مآلا رشت را گرفتند ( و با همراهی و پشتیبانی بلشویک های قفقاز و روسیه) در گیلان جمهوری اعلام کردند.

مزار شیخ محمد خیابانی در صحن حضرت عبدالعظیم / شهر ری


قیمت: 100 تومان